چکیده :
هرکسی یک فرزند درونی دارد. شما ممکن است این کودک درونی را به عنوان نمایشی مستقیم از خود در سالهای اولیه زندگی خود، مجموعه ای از مراحل رشد که طی کرده اید، یا نمادی از رویاهای جوان و بازیگوش ببینید. آگاهی از فرزند درونی شما می تواند به شما کمک کند تا به سالهای سبک تر و بی دغدغه فکر کنید. ارتباط با شادی های دوران کودکی می تواند راهی عالی برای مقابله با شرایط سخت باشد. هرچند که همه افراد دوران کودکی را با بازی و سرگرمی ارتباط نمی دهند. اگر غفلت، ضربه یا سایر دردهای احساسی را تجربه کرده اید، ممکن است فرزند درونی شما کوچک، آسیب پذیر و نیاز به محافظت داشته باشد. درد و احساسی که ممکن است در وجود شما پنهان شده باشد. اگرچه پنهان کردن درد آن را درمان نمی کند ولی در عوض، اغلب در زندگی بزرگسالی ظاهر می شود و به عنوان پریشانی در روابط شخصی یا مشکل در برآوردن نیازهای فرد ظاهر می شود. کار برای درمان فرزند درونی شما می تواند به شما در حل برخی از این مسائل کمک کند. درمان کودک درون شما ممکن است زمان بر باشد، اما این 7 نکته نقطه شروع خوبی است که در ادامه می خوانید.
1. ابتدا فرزند درونی خود را بشناسید
برای شروع درمان، ابتدا باید حضور درونی فرزند خود را تصدیق و تایید کنید. طبق گفته روانشناسان هر کسی می تواند با فرزند درونی خود تماس بگیرد به شرطی که آماده کشف این رابطه باشد.
اگر در مورد کاوش در گذشته مشکوک یا مقاوم هستید، شروع فرآیند درمان برای شما سخت تر خواهد بود. اگر کمی عجیب یا ناخوشایند به نظر می رسد که کودک درون خود را کشف کنید، سعی کنید از کشف درونی کودک درون خود به عنوان یک فرآیند کشف خودتان استفاده کنید.
فرایند شناخت فرزند درونی شما عمدتا شامل شناخت و پذیرش مواردی است که در دوران کودکی برای شما درد ایجاد کرده است. بیرون کشیدن این آسیب ها در روشنایی روز می تواند به شما در درک تاثیر آنها کمک کند. با این اوصاف، برای بسیاری از افراد مفید و حتی آرامش بخش است.
2. به آنچه کودک درونی شما می گوید توجه کنید
پس از باز شدن درهای ارتباط با فرزند درونی خود، مهم است که به احساساتی که وارد می شود گوش دهید. این احساسات اغلب در موقعیت هایی ایجاد می شوند که باعث ایجاد احساسات شدید، ناراحتی یا زخم های قدیمی می شود. چیزهایی که ممکن است به آنها توجه کنید عبارتند از:
- عصبانیت از نیازهای برآورده نشده
- رها کردن یا طرد شدن
- ناامنی
- آسیب پذیری
- گناه یا شرم
- اضطراب
اگر بتوانید این احساسات را در رویدادهای خاص دوران کودکی ردیابی کنید، ممکن است متوجه شوید که موقعیت های مشابه در زندگی بزرگسالی شما باعث ایجاد واکنش های مشابه می شود. به عنوان مثال، شریک زندگی شما ناگهان مشغول کار می شود و وقت کافی برای مهمانی بزرگی که برنامه ریزی کرده اید ندارد.
در حالی که می دانید او ترجیح می دهد وقت خود را با شما بگذرانند، ولی شما هنوز احساس طرد و ناامیدی می کنید. ناامیدی شما به شکل کودکانه ای ظاهر می شود، به اتاق خود می روید و در را محکم می کوبید.
در نظر گرفتن آنچه از چشم فرزند درونی شما اتفاق افتاده است می تواند بینش ارزشمندی را در این سناریو ارائه دهد. متوجه می شوید که نیاز ناگهانی شریک خود به کار باعث می شود همان احساسی را داشته باشید که والدین شما به دلیل مشغله زیاد برنامه ها، سرگرمی ها، حتی جشن تولد شما را لغو کردند.
به این ترتیب، گوش دادن به احساسات کودک درونی خود و اجازه دادن به آن ها به جای دور راندن آنها می تواند به شما کمک کند تا ناراحتی هایی را که تجربه کرده اید تشخیص داده و تأیید کنید( اولین قدم اساسی در جهت رفع آن).
3. یک نامه برای کودک درون خود بنویس
نوشتن نامه به فرزند درونی خود می تواند بسیار کمک کننده باشد. ممکن است درباره خاطرات دوران کودکی از منظر بزرگسالی خود بنویسید و بینش یا توضیحی درباره شرایط ناراحت کننده ای که آن زمان نمی فهمیدید ارائه دهید. شاید نمی دانستید چرا برادر شما همیشه بر سر شما فریاد می کشید و اسباب بازی های شما را خرد می کرد، اما یاد گرفتید که از او بترسید.
اگر از آن زمان متوجه شده اید که او سالها مورد آزار و اذیت و آزار قرار گرفته است، خشم او ممکن است معنا پیدا کند. به اشتراک گذاشتن این مکاشفه با فرزند درونی شما می تواند به تسکین برخی از این دردهای طولانی مدت کمک کند. یک نامه همچنین می تواند به شما این فرصت را بدهد که پیامهای اطمینان بخش و آسایش را ارائه دهید.
چند سوال نیز می تواند به ادامه گفتگو کمک کند:
- «چه احساسی داری؟»
- «چگونه می توانم از شما حمایت کنم؟»
- «از من چی میخوای؟
فک کردن به این سوالات اغلب می تواند منجر به پاسخ شود، اگرچه ممکن است مدتی طول بکشد تا کودک درون شما احساس امنیت و امنیت کند.
4. مدیتیشن را امتحان کنید
آن سوالاتی که از فرزند درونی خود پرسیدید را به خاطر دارید؟ مدیتیشن می تواند یک روش عالی برای آغاز پاسخ به آنها باشد. مدیتیشن فواید زیادی برای سلامت جسمی و روحی دارد، اما برخی از آنها مستقیماً به کار درونی کودک مربوط می شود.
مدیتیشن، خودآگاهی ذهنی را افزایش می دهد و به شما می آموزد که به احساساتی که در زندگی روزمره ایجاد می شود توجه بیشتری کنید. آگاهی بیشتر در مورد احساسات شما باعث می شود که هنگام موقعیت های خاص که واکنش های غیر مفید ایجاد می شود، راحت تر برخورد کنید. مدیتیشن همچنین به شما کمک می کند تا با احساسات ناخواسته راحت تر برخورد کنید.
کودکان اغلب به سختی می توانند احساسات ناراحت کننده را نام ببرند، به ویژه هنگامی که آنها تشویق به ابراز احساسات خود نمی شوند. آنها ممکن است این احساسات را سرکوب یا دفن کنند تا از مجازات یا تنبیه در امان بمانند.
شما وقتی عادت به پذیرش احساسات می کنید، ابراز آنها به شیوه های سالم آسان تر می شود. این امر با ارسال این پیام که احساسات شما خوب است و آنها را بیرون می گذارید، به تایید احساسات کودک درونی شما کمک می کند. همچنین می توانید مدیتیشن محبت آمیز را امتحان کنید تا احساسات عشق را به خود کودک منتقل کنید.
5. شادی های دوران کودکی را بازگردانید
بزرگسالی مطمئناً با مسئولیت های زیادی همراه است، اما آرامش و بازیگوشی هر دو جزء اساسی سلامت احساسی خوب هستند. اگر دوران کودکی شما فاقد تجربیات مثبت بود، تماس مجدد با افراد بازیگوش و کودکان و وقت گذاشتن برای سرگرمی می تواند به درمان درد ناشی از فقدان نیازهای دوران کودکی کمک کند.
همچنین لذت بردن از لذت های کوچک مانند بستنی بعد از پیاده روی، بازی با شریک یا فرزندان و خنده با دوستان بسیار مهم است. هر کاری که انجام می دهید، گذراندن وقت منظم برای تفریح و … در زندگی می تواند به تجدید احساسات مثبت جوانان کمک کند.
6.هماهنگی با کودک درون خود داشته باشید
هماهنگی با کودک درونی می تواند منجر به احساس کامل تری از خود شود و اعتماد به نفس و انگیزه را افزایش دهد. با تأکید بر قصد خود برای ادامه گوش دادن، ارائه عشق و شفقت و تلاش برای التیام هرگونه زخمی که باز است، ارتباطی را که با کودک درون خود باز کرده اید را تقویت کنید.
7.با یک درمانگر صحبت کنید
ضربه های گذشته می تواند ناراحتی زیادی ایجاد کند. درمانگران سعی می کنند فضایی امن برای شما ایجاد کنند تا بتوانید در این آشفتگی احساسی حرکت کنید و استراتژی های مفیدی را برای بهبود فرزند درونی خود بیاموزید.
درمانگران معمولاً تشخیص می دهند که چگونه تجربیات دوران کودکی و سایر رویدادهای گذشته می توانند بر زندگی، روابط و رفاه کلی شما تأثیر بگذارند. اما همه انواع درمان، کاوش در رویدادهای گذشته یا مفاهیم مرتبط، مانند کودک درونی را در اولویت قرار نمی دهند.
به عنوان مثال، درمان رفتاری شناختی یک رویکرد درمانی بسیار موثر تلقی می شود، اما به طور کلی بر تجربیات شما در زمان حال تمرکز می کند. اگر علاقمند به کشف گذشته خود و آشنایی با فرزند درونی خود هستید، به دنبال درمانگری باشید که در این زمینه تجربه دارد. به طور معمول، روان درمانی روانگردان می تواند مناسب باشد.